زنان روزگار قاجار به روایت زنان فرنگی (قسمت دهم)
در مطالب قبلی قسمت اول، قسمت دوم، قسمت سوم، قسمت چهارم، قسمت پنجم، قسمت ششم، قسمت هفتم، قسمت هشتم و قسمت نهم زنان روزگار قاجار به روایت زنان فرنگی را خواندیم اکنون قسمت دهم آن را ادامه می دهیم:
بیبیها هرگز طلاق نمیگیرند
«ایزابلا برد بیشاپ یکى از زنان منحصر به فرد عصر ویکتوریایى بود که به صورتى کاملاً مستقل به ایران و کشورهاى همسایه امپراطورى عثمانى سفر نمود. وى که پیش از این به تنهایى و با شجاعت هر چه تمامتر به امریکا، استرالیا، ژاپن و مالایا سفر کرده بود، بهعنوان سیاحى درخور تحسین و با کولهبارى از تجربه، پا به ایران نهاد. سفرهاى او به ایران در سال ۱۸۹۰ م/ ۱۳۰۸ ق/ ۱۲۶۹ ش. محتملاً از دشوارترین و چالش برانگیزترین ادوار زندگى وى محسوب میشود. او با دقت هر چه تمامتر به مشاهده، ثبت و سرانجام به انتشار همه آنچه به عینه دیده بود ـ قلمرو قاجاریه، ملاقاتهایى که از دربار قاجار، رؤساى ایل بختیارى و کرد و خانوادههایشان و زندگى روزمره و عادات و رسوم این مردم به عمل آورده بودـ پرداخت…». این جملات توصیفات موزهدار سابق امور فرهنگى خاورمیانه موزه ملى اسکاتلند «جنیفر اسکارس» درباره جهانگرد بریتانیایی «ایزابلا بیشوپ» است.
سفر زنی مستقل به ایران
سفر «ایزابلا بیشوپ» به ایران در روزگار ناصرالدین شاه همزمان با روزهایی بود که ایران در تب و تاب ارتباط با اروپا و آمد و شد سفیرها و نمایندگان مختلف آن کشورها همراه با همسران خود به دلایل مختلف به ایران بود. ایزابلا که بهعنوان زنی مستقل از اروپا برای مشاهده ایران بخصوص سرزمینهای غربی تن به این سفر سخت داده بود در نهایت تمام مشاهدات خود را در کتابی که بخشی از آن با عنوان «از بیستون تا زردکوه» منتشر شده است، ماندگار کرد.
ترجمه بخشی از سفرنامه «ایزابلا»
در گزارشهای قبلی در هر شماره از ایران بانو به روایت بخشی از نوشتههای این بانوی جهانگرد که مربوط به زمان حضورش در میان مردم بختیاری و غرب ایران بود، پرداخته شد، چرا که متأسفانه بخشهای دیگر نوشتههای خانم بیشوپ ترجمه نشده است. مترجم کتاب «از بیستون تا زردکوه» به ترجمه قسمتهایی از سفرنامه ایزابلا پرداخته است که مربوط به قلمرو بختیاری و حدود آن بوده است.
هدف از ترجمه روایتی از قلمرو بختیاریها
«مهراب امیری» مترجم این کتاب، زمانی که ایزابلا در مسیر سفرش به سرزمین لرستان میرسد و از قلمرو بختیاری خارج میشود، ترجمه کتاب را به پایان میرساند با این توضیح: «…چون سفر مادام بیشوپ به سایر مناطق ایران ارتباطی با قلمرو بختیاری و لر کوچک نداشت، لذا از ترجمه سایر بخشهای سفرنامه او خودداری شده است…». در واقع هدف اصلی مترجم از این سفرنامه ترجمه بخشهایی است که مربوط به نوشتن از سرزمین بختیاریها و آداب و رسوم و وقایع مربوط به آن بوده است.
مرگ همسر و آغاز سفر به ایران
مادام بیشوپ بنا به گفته همان موزهدار معروف با فوت همسرش در سن ۵۹ سالگی بیوه شد و با رهایى از هرگونه قید و بند زندگى زناشویى راهى سفر خیرهکنندهاش به سوى ایران گردید. این جهانگرد بریتانیایی در زمان ورودش به ایران توانست از حضور دیگر زنان اروپایی – که همراه همسران دیپلمات خود در آن زمان در ایران زندگی میکردهاند – برای پیشبرد کارهای خود بهرهمند شود، افزون بر اینکه از مزیت آزادى نیز برخوردار بود، چرا که وی از محدودیتهایى که همسر یک دیپلمات داشت و از وی انتظار میرفت تشریفات را رعایت کند و از میهمانان همسرش پذیرایى کند، به دور بود.
نوشتن، حتی در سختترین شرایط
به همین دلایل ایزابلای ۵۹ ساله با ورودش به ایران تمام وقت خود را صرف مشاهده و شناخت و ارتباط نزدیک با مردم مناطقی کرد که در هنگام سفر خود با آنها از نزدیک روبهرو میشد. ایزابلا و چند همراهش سختیهاى زیادى را تحمل کردند و از شرایط طاقتفرساى منطقه زاگرس جان سالم به در بردند، با برف و بوران به مقابله برخاستند. یادداشتهای این بانوی فرنگی حاکى از آن است که وی در کل هیچگاه حتى در سختترین شرایط دست از مشاهده، توصیف و تشریح پیرامونش و آداب و رسوم محلى برنداشت و همین نکته اثر وى را تبدیل به یکى از ارزندهترین منابع مکتوب فرهنگى ایران از دوران قاجار کرده است.
فرصتی برای شناختن زنان اندرونی
روایتهای خانم بیشوپ از مردم بختیاری و مهمتر از همه، از زنان آن خطه باعث شده است نوشتههای وی ارزش بیشتری پیدا کند، چرا که زنان در آن روزگار حضوری در عرصههای اجتماعی نداشته و در تاریخ به آنها بسیار کم پرداخته شده است. اما ایزابلا از فرصت حضورش در میان اندرونیهای خانهای آن منطقه و روبهرو شدن مستقیم با آن زنان پنهان، توانست اطلاعات قابل تأمل و مهمی از چگونگی زندگی زنان از آن روزگار برای ما برجای بگذارد.
زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان
زنان بختیاری در بیشتر نوشتههای سیاحانی که به مناطق غربی ایران سفر کرده بودهاند مورد توجه بوده و با کنجکاوی و حتی تعجب از آنان نوشتهاند. یکی از این سیاحان خانم «کلارا کولیور رایس» است که وی نیز به زمان قاجار به ایران سفر کرده و مشاهدات و البته نظرات خود درباره زنان ایرانی را در کتابی تحت عنوان «زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان» منتشر کرده است که در گزارشهای آتی این صفحه به روایت جزء به جزء آن نوشتهها خواهیم پرداخت.
زنان بختیاری؛ شاد و سرخوش
خانم رایس نیز در نوشتههای خود به زنان بختیاری، با عنوان زنان ایلات-بختیاری اشاره کرده و درباره آنان مینویسد: «…زنان بختیاری شاد و سرخوشتر از زنان روستایی یا شهریاند. آنها برای مردان ایل بیاندازه ارزش دارند، لذا از موقع و مقام مهمی برخوردارند… زنان و دختران خانها را «بیبی» میخوانند و آنها مقام و منزلت و قدرتی کسب کردهاند که کمتر کسی از خواهران آنان در مشرق زمین از آن برخوردارند…»
نامزد کردن کودکان خردسال
مشاهدات و نظرات کلارا نیز به خانم بیشوپ نزدیک است و همین تطابق در نتیجه، اطلاعات دقیقتری را در اختیار ما میگذارد. وی درباره ازدواج دختران در میان بختیاریها و ایلات نوشته است: «… اغلب کودکان از خردسالی نامزد میشوند، اما تا چندین سال عروسی صورت نمیگیرد و سن ازداوج رایج پانزده و حتی هفده سالگی است. ازدواج دختر عمو و پسرعمو بسیار رواج دارد و کودکان ثمره چنین زناشوییهایی چندان از نظر جسمانی، بر دیگران برتری ندارند…»
بخشی مفصل درباره زنان ایلات
اطلاعاتی که خانم رایس درباره زنان بختیاری میدهد نسبت به نوشتههای ایزابلا دقیقتر و بیشتر است. در واقع در سفرنامه این بانوی فرنگی بخشی به زنان بختیاری و ایلات تعلق گرفته است که به صورت مفصلی مشاهدات خود را همراه با نظراتی که درباره زنان ایلات داشته، آورده است. یکی از نکتههای جالبی که کلارا به آن اشاره کرده است درباره موضوع طلاق در میان بختیاریهاست که بسیار قابل تأمل است.
طلاق ممنوع
وی اینطور مینویسد: «… در میان بختیاریها طلاق رسوایی بزرگی انگاشته میشود و به ندرت روی میدهد. بیبیها هرگز طلاق نمیگیرند. گاه اختلافات بسیار جدی پیش میآید و همسر خان، فرزندان و خدمتکاران و اشیای قیمتی خود را برمیدارد و به خانه پدرش میرود. حدود یکسال در آنجا میماند. اما هر زمان احتمال آشتی و بازگشت وجود دارد. سایر همسران اگر فرزندی نیاورند، بیمار باشند، یا شوهر، آنها را دوست نداشته باشد مطلقه میشوند. اعمال غیراخلاقی و هرزگی تقریباً در میان این مردم ناشناخته است. مردان توجه زیادی نسبت به زنانشان معطوف میدارند و بسیار در فکر آنند…».
لباسی فراخ بر تن زنان بختیاری
در میان دیگر سیاحانی که به ایران سفر کردهاند تاریخنویسی به نام «هنری رنه دالمانی» اهل فرانسه است که درباره زنان بختیاری اینچنین نوشته است: «…نظر به اینکه زنان بختیاری لباس فراخی پوشیدهاند، راجع به ترکیب اندام آنان نمیتوان آنطوری که باید مطالعه دقیقی کرد، با این حال هیکل آراستهای دارند. دست و پای آنان مانند مردان، کوچک و ظریف و چشمان درشتشان جذاب و قابل تأمل است. متأسفانه صورت آنها بهواسطه ازدواج قبل از وقت، زود از ترکیب میافتد و خوشنما نیست و پوست بدن از زیادی کار کردن در مزارع و پرستاری گله خشونتی پیدا میکنند…».
فرش نامزدی مانند حلقه نامزدی
یکی از نکات جالبی که این جهانگرد فرانسوی به زمان مظفرالدین شاه درباره نوعروسان بختیاری اشاره میکند ماجرای قالیچهای است که توسط عروس قبل از رفتن به خانه شوهر بافته میشود: «…دوشیزگان نیز در ایام نامزدی، قالیچههای بسیار نفیسی میبافند و آنها را بهعنوان جهیزیه با خود به خانه شوهر میبرند. این قالیچه به منزله حلقه طلایی است که اروپاییان در موقع ازدواج با هم مبادله میکنند و باید همیشه با خود داشته باشند. زن ایرانی هم مادامی که زنده است، نمیتواند چنین فرشی را که به خانه شوهر آورده است، از خود دور نماید. این فرش نامزدی، هنرمندی قابلیت دست عروس را میرساند…».
«بیبی گلافروز» لقب «الیزابت مکبنروز»
در مقاله «نقش و جایگاه زن در ایل بختیاری در دوره قاجار از دیدگاه سیاحان اروپایی» بعد از اشاره به این مسأله که بنابر گزارشهای سیاحان دوره قاجار، حضور فعال زن در تمامی عرصههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی استحکام و پایداری ساختار اجتماعی ایل را موجب میشده است، درباره تعدادی از سیاحان زن که توانسته بودند در میان ایلات بختیاری جایی به دست آورده و مورد توجه قرار گیرند، اینطور آورده است: «… چنانکه گفته شد لایارد و بیشوپ و مکبنروز از معدود سیاحانی بودند که برای مدتی در ایل زندگی کردند. آنان افزون بر اینکه با فرهنگ و آداب و رسوم زندگی ایلی و بختیاریها آشنا شدند، با مردم ایل ارتباط صمیمانهای برقرار کردند. بهطوری که بختیاریها به الیزابت مکبنروز «بیبی گلافروز» میگفتند…».
روایتی تحسین برانگیز از کوچنشینی
خانم بیشوپ نیز از این قاعده مستثنی نبوده است و از نزدیک با مردم بختیاری و زنان آنها روبهرو شده و با توجه به تخصص پرستاری، به درمان بیماریها هم میپرداخت و همین مسأله باعث نزدیکتر شدن وی با مردم شده بود. به گفته مترجم کتاب «از بیستون تا زردکوه بختیاری»: «…خانم بیشوپ به طرز تحسین برانگیزی زندگی کوچنشینی را شرح میدهد. او از زندگی چادرنشینی، برافراشتن سیاه چادرها، نحوه کوچ و جابهجایی، اندام و شکل و شمایل زنها و مردها،…آرایش زنان… نحوه ازدواج، احترام به زنها…تربیت اطفال…طبابت زنها، لباس مردان و زنان و دهها مطالب دیگر سخن میگوید و اطلاعات کمنظیری درباره زندگی کوچنشینی ایل بختیاری در یکصد سال قبل در اختیار علاقهمندان میگذارد…».
آغاز و پایان سفر بانوی فرنگی به ایران
خانم بیشوپ در فوریه ۱۸۹۰میلادی همزمان با سال ۱۲۶۹ هجری شمسی از طریق بغداد وارد کرمانشاه شد و پس از دیدار از شهرهای تهران و اصفهان خود را از راه بختیاری به خرم آباد و بروجرد و همدان رسانید. آنگاه به مناطق کردستان سفر کرد و سرانجام در نوامبر همان سال ارومیه را به قصد ارزروم ترک کرد. متأسفانه بخشهایی از سفرنامه این بانوی جهانگرد از کتاب اصلی وی که مربوط به قلمرو بختیاریها نیست ترجمه نشده است تا ما بتوانیم به نکات و اطلاعات ارزشمندی که این زن جهانگرد درباره مردم و بخصوص زنان دیگر قلمروها نوشتهاست، دست یابیم.
ادامه دارد…
زنان روزگار قاجار به روایت زنان فرنگی (قسمت یازدهم)
منبع: مجله ایران بانو