عبور از آب شعری از سیلویا پلات

دریاچه سیاه، قایق سیاه، دو آدم سیاه کاغذی

به کجا می روند درختان سیاهی که در اینجا می نوشند؟

لابد سایه هایشان کانادا را می پوشاند.

نوری کوچک از گل های آبی تصفیه می شود

برگ هایشان ما را در شتاب نمی خواهند:

آنها گرد و پهن و سرشارند از پندهای تاریک.

دنیا های سرد در پارو تکان می خورند.

روح سیاهی در ماست، در ماهی هاست.

گرهی دست رنگ پریده وداع را بالا می برد؛

ستارگان در میان نیلوفرهای آبی می شکفند.

آیا این حوریان گنگ تو را کور نمی کنند؟

این سکوت ارواح مبهوت است.

ترجمه لیلا فرشاد

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.