چه چیز او را دوست داشتنی یافتم؟ شعری از ویلیام استفورد

ویلیام استفورد شاعر و صلح طلب آمریکایی بود که در سال ۱۹۷۰ به عنوان بیستمین مشاور کتابخانه کنگره در امر شعر منصوب شد. نخستین مجموعه بزرگ شعر او در ۴۶ سالگی به چاپ رسید و سفر به تاریکی برنده جایزه ملی کتاب شعر در سال ۱۹۶۳ برای شعر شد.

در مناظر، صحرای هموار را دوست دارم
در زندگی، ماجراجویی را
نه چندان.
از آدمها، آنها که مهربان هستند و پریده رنگ
و از رنگها، خاکستری و خرمایی را
خوش تر دارم.
همسر من، زنی شوریده سر از اهالی کوهستان
میپرسد چه چیز او را دوست داشتنی یافتم؟
به آرامی چشمانم را باریک می کنم…
بسا چیزها که انسان های قابل ستایش
از آن سر در نمی آورند.
پایم را در آب سرد فرو میبرم
می گذارم همانطور بماند: سحرگاهان
باید از خرده های یخ، گذشته
تله ها را در بستر رودخانه یافته
با دستانش زنجیرها
و بیدستری غرق شده را
بیرون می کشید.
گذار آهسته عمر
تمام روز به خود، مشغولم ساخته
شبانگاهان به وقت رویاپردازی
یک جایی برایم نگاه داشته اند
مهم نیست چقدر محقر
یک جایی، پهلوی آتش

ویلیام استفورد
ترجمه از فائزه پورپیغمبر

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.