بهار عشق است این شب پاییز شعر پاییزی از شهریار

سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار شاعر ایرانی اهل تبریز بود، وی در سرودن گونه‌های دگرسان شعر فارسی -مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی- چیره‌دست بود.

بیا که طعنه به شیراز می‌زند تبریز
شب است و باغ گلستان خزان ریاخیز

ستاره، گرچه به گوش فلک شود آویز
به گوشوار دلاویز ماه من نرسد

گشوده پرده‌ی پاییز خاطرات‌انگیز
به باغ یاد تو کردم که باغبان قضا

بهار عشق و شبابست این شب پائیز
چنان به ذوق و نشاط آمدم که گوئی باز

به عشوه باز دهندش به باد رخت و جهیز
عروس گل که به نازش به حجله آوردند

به خاک و خون همه در انتظار رستاخیز
شهید خنجر جلاد باد می‌غلتند

بهار سبز کجا وین شراب سحر آمیز
خزان خمار غمش هست و ساغر گل زرد

باین صحیفه رسید است دفتر تا نیز
خزان صحیفه‌ی پایان دفتر عمر است

شباب با چه شتابی به اسب زد مهمیز
به سینمای خزان ماجرای خود دیدم

به غیر خون دلم باده در پیاله مریز
هنوز خون به دل از داغ لاله‌ام ساقی

دمی که بی تو به سر شد چه قسمتی ناچیز
شبی که با تو سرآمد چه دولتی سرمد

که یاد توست مرا یادگار عمر عزیز
عزیز من مگر از یاد من توانی رفت

پریوشا، تو ز دیوانه میکنی پرهیز
پری به دیدن دیوانه رام می‌گردد

مگر به حجله‌ی شیرین گذر کند پرویز
نوای باربدی خسروانه کی خیزد

که بال عشق تو بادم زند بر آتش تیز
به عشق پاک تو بگذشتم از مقام ملک

که شهریار ز شوق و طرب کنی لبریز
تو هم به شعشعه وقتی به شهر تبریز آی

شهریار

منبع: اکولالیا

اشعار دیگری از شهریار:
نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی شعری از شهریار

شعر زمستان از محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار)

گفته بودم بی تو می میرم؛ شعری از محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار)

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.