شخصیتهای ماندگار سینمای دفاع مقدس
بیش از دو دهه از پایان جنگ تحمیلی میگذرد و این دوران دفاع مقدس درایران بخش قابل توجهی ازتاریخ سینمای ما پس ازانقلاب را به خود اختصاص داده است و دربرخی مواقع نگاه جهانیان را نیز به خود معطوف کرده است. آنچه می خوانید مروری گذراست بر چند شخصیت ماندگار سینمای دفاع مقدس ایران.
رضا (خسرو شکیبیایی) در”کیمیا”
زنده یادخسروشکیبایی را درطول دوران هنریش به عنوان استاد بازی کردن شخصیتهای ماندگار ومحبوب می شناختیم که غالبا مناسب شخصیتهای با عواطف و احساسات درونی و روشنفکرانه بود که”کیمیا” تا آن روز شخصیتی متفاوت ازشکیبایی ارائه داد و باعث شد این فیلم ازفیلمهای به یاد ماندنی دفاع مقدس شود.
داستان درباره فردی به نام رضا بود، که در اوج دوران جنگ تحمیلی همسرش باردار است و خود به اسارت در میآید و همسرش در حین عمل جراحی، جان خود را از دست میدهد و رضا پس از اسارت به سراغ تنها بازمانده خود یعنی فرزندش کیمیا باز میگردد و…
در این فیلم شاهد خسرو شکیبایی برونگرا هستیم که خیلی صحبت میکند و از آن قالب همیشگیاش درآمده است و پس از اسارت می بینیم که او شخصیتی بسیار آرام دارد و شکیبایی از پس درآوردن این نقش و تغییرات روحی روانی شخصیت پس از اسارت به خوبی برآمده است. سیمرغ بلورین جشنواره سیزدهم برای فیلم “کیمیا” به خسرو شکیبایی رسید.
صادق مشکینی (پرویز پرستویی) در”لیلی با من است”
وقتی امروز درباره کارنامه کمال تبریزی صحبت می کنیم او را کارگردانی نوآور و تابو شکن می بینیم که درهر فیلمش به نوعی تجربه جدیدی از خود ارائه کرده است. ”لیلی با من است” اولین کمدی دفاع مقدس سینمای ایران بود که در دوران خود بسیار پسندیده شد و راه دیگران را برای ورود به این سوژه باز کرد. پرویز پرستویی هم با این فیلم دیگر در فیلمهای دفاع مقدس جا میافتد و همچنین قابلیتهای خود در نقشهای کمدی را نیز نشان می دهد. در این فیلم پرستویی شخصیت صادق مشکینی را بازی میکند که بالاجبار برای یک ماموریت به جبهه می رود و با وجود اینکه ترس فراوانی از جنگ دارد لحظهبهلحظه به خط مقدم نزدیک می شود. گذشته از تابوشکنی کمال تبریزی در این فیلم بازی درخشان پرویز پرستویی بود که خودنمایی می کرد و او با نشان دادن قدرت خود در ایفای نقشهای کمدی و اجرای عالی فصلهای ترس از جنگ و همچنین خندههای جذابش خود را به عنوان یک بازیگر کمدی موفق نیز بین مردم و منتقدین مطرح کرد.
منصور قاسمی (ابوالفضل پورعرب) در”مردی شبیه باران”
ابوالفضل پورعرب که از بازیگران پولساز دهه ۷۰ سینمای ایران به شمار می آید در اوج دوران بازیگری خود در فیلم “مردی شبیه باران” بازی کرد، فیلمی که هنوز هم جزو موفق ترین ساختههای سعید سهیلی به شمار میآید. پورعرب در آن دوران هنوز از مسیر بازیهای خوبش منحرف نشده بود و بازیهایش برای مردم جالب بود و آنها را به سینما می کشاند، اما او پس از بازی در این فیلم و همچنین دریافت سیمرغ بلورین در جشنواره کم کم به بیراهه رفت و امروزه دیگر در زمره ستارگان سینمای ایرن به حساب نمیآید و کاملا محو شده است. او در این فیلم داستان فرمانده ای را بازی کرد که به اسارت دشمن در می آید و نیروهای عراقی در پی شناسایی او برمی آیند که در نهایت موفق به این کار نمی شوند. ابوالفضل پورعرب پس از بازی در این فیلم هرگز موفقیت خود را تکرار نکرد و این باعث تاسف است.
حاج کاظم (پرویز پرستویی) و رضا کیانیان (سلحشور) در”آژانس شیشه ای”
“آژانس شیشهای” نمونه اعلای سینمای دفاع مقدس ماست که واژه بهترین هنوز هم می تواند برازنده اش باشد. در این فیلم یک گروه بازیگری عالی، در کنار کارگردانی کاربلد و فیلمنامه ای پرداخته شده و کامل گرد هم آمدند تا یکی از بهترین فیلمهای سینمای جنگ ساخته شود. در آژانس شیشه ای ما جنگی را نمی بینیم و در واقع جنگ بک گراند فیلم است و ما مشکلات رزمندگان پس از جنگ را مشاهده می کنیم. پرویز پرستویی در آژانس شیشه ای به چنان موفقیت عظیمی دست یافت که تکرارش تا به امروز برای خودش هم غیر ممکن و دشواربوده است. حاج کاظم یکی از کاملترین و پرداخته شده ترین شخصیتهای جنگ است که ابراهیم حاتمیکیا برای ما ساخت و ماندگار کرد. حاج کاظم فرمانده جنگی که پس از جنگ فردی سر به زیر است و از مزایای رزمنده بودن هم استفاده نکرده است آنچنان دچار بی تفاوتی و نامهربانی می شود که دست به گروگانگیری می زند. حاج کاظم به طور تمام و کمال نماد شخصیت مظلوم یک فرمانده در جنگ است که نامهربانی دیده است و مظلومیت در او موج می زند. بازی پرستویی در این فیلم با استفاده از فیزیک بدنی، قدرت صدایش و همچنین بعضا نگاههای اشک آلودش فوق العاده است. رضا کیانیان هم با آژانس شیشهای به دوران اوج خود رسید و با بازی در نقش یک مامور امنیتی با آن لحن صحبت طعنه آمیزش نشان داد قدرت بسیاری در بازیگری دارد و آژانس شیشه ای شروعی برای دیده شدن کیانیان بود. این نقش هم بسیار خوب پرداخته شده است و همچنین رضا کیانیان در کنار پرویز پرستویی بدل به یکی از موفقترین زوجهای سینمایی ما شدند. حاصل تلاش این دو بازیگر سیمرغ بلورین جشنواره شانزدهم بود که برای هر دو به دست آمد. فصلهای بازی دو نفره این دو بسیار زیبا است.
دایی غفور (علی نصیریان) در”بوی پیراهن یوسف”
علی نصیریان در فیلم سینمایی بوی “پیراهن یوسف” ساخته ابراهیم حاتمیکیا حضوری به یادماندنی دارد. دایی غفور با وجود همه مدارکی که ثابت میکند پسرش یوسف در جنگ شهید شده، هنوز فکر میکند او زنده است و حتی حرف دامادش اصغر را که هم رزم یوسف بوده قبول نمیکند. او با این که پلاک یوسف را هم در شکم یک کوسه یافتهاند، همیشه منتظر است پسرش بازگردد. دایی غفور در فرودگاه با دختر جوانی به نام شیرین آشنا میشود که برای یافتن برادرش خسرو که در جنگ گم شده از اروپا به ایران آمده است. بوی پیراهن یوسف زاویه ای دیگر از جنگ که بسیار هم جدید بود را به ما نشان داد. بازی فوق العاده زیبای علی نصیریان در فصلی که جلوی قبر ایستاده و فریاد می زند هیچوقت از اذهان مشتاقان سینمای دفاع مقدس پاک نخواهد شد.
بایرام لودر (اکبر عبدی) و بیژن مرتضوی (امین حیایی) در”اخراجیها”
اخراجیها ۱ پس از لیلی با من است دومین فیلم موفق کمدی سینمای دفاع مقدس است که در ادامه تابو شکنیهای لیلی با من است می باشد. بایرام و بیژن از دار و دسته اخراجیها و همراهان مجید سوزوکی در جنگ بودند که خاطرات شیرینشان را (اگر اخراجیها ۲و ۳ خراب نکرده باشد) هنوز در ذهنمان است. استفاده بجای ده نمکی از این دو بازیگر در نقشهایی که فقط با همین دو نفر موفق می شد، باعث شد در همان روزهای اولیه اکران دیالوگهای این شخصیتها درکوچه و خیابان شنیده شود و بایرام و بیژن از به یاد ماندنیترین شخصیتهای سینمای دفاع مقدس شوند. بازی این دو در فیلمی که کمدی بود خیلی به چشم آمد مثل حرکات جالب اکبر عبدی و لهجه شیرینش اما این دو در صحنههای تلخ فیلم هم بسیار خوب بازی کردند مثل صحنه پیدا کردن دختر بچه در کمد توسط امین حیایی که از دراماتیک ترین صحنههای فیلم است. اکبر عبدی بار دیگر با اخراجیها به اوج برگشت.
فواد (حامد بهداد) در”روز سوم”
روز سوم ساخته محمد حسین لطیفی نگاهی دیگر به جنگ و مسئله سقوط خرمشهر است. فیلم، قصه برادری است که در شرایط بسیار سخت و پیچیدهای مجبور میشود، خواهر علیلش سمیره را در زیر خاک پنهان کند تا بتواند شبانه او را از میان عراقیها که خانه را محاصره کردهاند فراری دهد که این ماجرا سه شب ادامه دارد و اتفاقات زیادی در حاشیه آن رخ می دهد و در واقع داستان روایت گر سه روزآخر سقوط خرمشهر است. در این میان یک نیروی عراقی به نام فواد عاشق سمیره شده است و نمی خواهد او را از دست بدهد. بازی حامد بهداد از آن جهت ماندگار و زیباست که در اکثر فیلمهای دفاع مقدس نیروهای عراقی آدمهای بسیار مشنگ و ساده ای هستند که پرداخت نشده اند اما فواد از این قضیه مستثنی بود و حامد بهداد با اجرای عالی این نقش نام خود را بیش از پیش در سینمای ایران مطرح کرد. بازی او در فصل آخر فیلم که به کشته شدنش می انجامد بسیار دیدنی است و یکی از فصلهای زیبای سینمای دفاع مقدس را رقم زده است. متاسفانه این بازی درخشان از سوی جشنواره نادیده گرفته شد و حامد بهداد سیمرغ بلورین را در عین ناباوری نگرفت.
امیرعلی (حمید فرخ نژاد) و لیلا (هنگامه قاضیانی) در”روزهای زندگی”
زود است که بخواهیم درباره ماندگار شدن این دو نقش صحبت کنیم اما بازی این دو در کنار هم آنقدر چشم نواز و خوب است که پتانسیل دیده شدن در سالهای آینده را هم دارند تا دو پزشک در سینمای دفاع مقدس ما ماندگار شوند. هر دو از بهترین بازیهای خود را ارائه دادند هرچند که خود فیلم در حد این همه سیمرغ و شاید مقایسه با فیلمها و شخصیتهای بالا را نداشته باشد.
سلیم (مهدیهاشمی) در”ضد گلوله”
این یک پیش بینی از آینده است. “ضد گلوله” درجشنواره دیده شده و بسیار پسندیده شده است. این فیلم ازجهاتی شبیه به “لیلی با من است” می باشد با این تفاوت که شخصیت اصلی فیلم در آخر فیلم (امیدوارم اصلاحیه نخورده باشد) حرف خودش را تکرار می کند و رویش اصرار دارد و مثل صادق مشکینی در”لیلی با من است” تغییر رویه نمی دهد. از این رو خیلیها “ضدگلوله” را حتی برتر از “لیلی با من است” میدانند. منتظر بازی خوبی از مهدیهاشمی بودیم اما مهدیهاشمی در این فیلم درخشید و باعث شد این کاراکتربسیار جذاب و دوست داشتنی از آب دربیاید. منتظر”ضد گلوله” و بازی درخشان مهدیهاشمی باشید.
محسن آزاددل
منبع: روزنامه مردمسالاری