خود فریب؛ شعری از رحیم معینی کرمانشاهی

روی دیدار توأم نیست، وضو از چه کنم؟
دیگر این جامه صد وصله رفو از چه کنم؟

قید هستی، همه جا همره من می آید
با چنین نامه سیاهی، به تو رو از چه کنم؟

من که مجنون نشدم، دشت به دشت از چه روم؟
نام لیلا چه برم؟ کوی به کوی از چه کنم؟

خود فریبی به چه حد؟ خسته شدم زینهمه رنگ
من که درویش نیم، این همه هو از چه کنم؟

من که بینم گذر عمر در این اشک روان
هوس سایه بید و لب جو، از چه کنم؟

هر دم از رهگذری زنگ سفر می شنوم
تکیه بر عمر چنین بسته به مو، از چه کنم.

روی به هر سوی کنم، نقش تو آید به نظر
روی گفتار، به یک قبله بگو از چه کنم؟

رحیم معینی کرمانشاهی

4.4/5 - (7 امتیاز)
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.