نگاهی به تقابل فرهنگ سنتی و مدرنیته
فرهنگ سنتی چیست؟ آیا تمسک به آنان مانع از توجه به نوآوری است؟ آیا هر آنچه در فرهنگ سنتی یافت میشود درست است؟
وقتی از میراث قدیمی صحبت میکنیم و کلمه«سنتی» به عنوان پسوند فرهنگ به کار میبریم، لزوماً معنایش این نیست که از فرهنگ درست یا رایج سخن گفتهایم و از هر آنچه را برابر آن است مذمت کردیم. در این موارد توجه به فرهنگ سنتی، بیش از آن که به درستی و نادرستی مصادیق آن یا مخالف آن مربوط باشد، به سازگاری و ناسازگاری فرهنگ سنتی و مدرن با وجود و جان ما مربوط میشود.
البته فرهنگ سنتی، در حوزه دین، تا آنجا که ریشه در باورهای دینی اصیل منطبق بر قرآن و حدیث مطابق اصول مقبول در استدلالهای مذهبی داشته باشد و در طول ادوار مختلف گرفتار دگردیسی تجددهای خاص خود نشده و تصوراتی بر آنان تحمیل نشده باشد، فرهنگی درست و بر حق است. اما در حوزههای دیگر، فرهنگ سنتی از آن روی برای ما دارای مقبولیت و مطلوبیت است که سازگاری آن با وجود ما و کلیت بینش ما نسبت به عالم و آدم بیشتر است و این لزوماً دلیلی بر درستی آن نیست.
اصلا فرض کنیم فلسفهای در پشت این فرهنگ سنتی وجود دارد، این به معنای آن نیست که آن فلسفه و فرهنگ ناشی از آن لزوما درست است. گاه زیادتر از حد چسبیدن به آن، مانع از بروز خلاقیت و نوآوری میشود.
بنابرین اگر ما ظرفیتی را در معرفت امروزی خود برای پی بردن و احیای فرهنگ سنتی باز میگذاریم، لزوماً قصد دور شدن از آنچه درست است را نداریم، چرا که حیات بشر و پیشرفت او، مدیون تلاش برای یافتههای تازه است، درست همان طور که در عصر کهن نیز چنین بوده است.
در دنیای جدید هر جامعهای که متناسب با فرهنگ سنتی خود، برای رسیدن به پیشرفتهای جدید تلاش کرده، ضمن آن که با تکیه به فرهنگ سنتی به اصل سازگاری احترام گذاشته، پیشرفتهای نو را هم به دست آورده است.
بنابرین ما دو رسالت داریم، نخست شناخت فرهنگ سنتی در چهارچوب خاص خودش بدون آن که مانعی برای تحول ایجاد کند، و دیگر تلاش برای دستیابی به معرفت جدید. در این میان مهم، پیوند دادن این دو نوع معرفت و ایجاد راهی برای رسیدن به دانشی است که بتواند پویایی را در تمدن ما پدید آورده و ضمن آن که ما را از بیگانگی با سنتها نجات می دهد، دست ما را برای دریافت دانشهای نو باز بگذارد.
چنین نگاهی، منحصر به کشور ما نیست، بلکه بر اساس تعریفی که در بالا از فرهنگ سنتی شد، نگاهی است که تمامی تمدنهای خرد نسبت به تمدن جهانی دارند. مشارکت آنان در تمدن جهانی امری است که در کنار توجهشان به فرهنگ سنتی صورت میگیرد. در اینجا فرهنگ سنتی (غیر از مسائل دینی) پدیده مقدسی نیست که باید آن را پرستید، اما آن قدر ارزشمند است که احیای آن بتواند ما را در مسیر طبیعی پیشرفت قرار دهد و نامتعادل بار نیاورد.
تعصب بیش از حد روی فرهنگ سنتی بدون ملاحظه درستی و نادرستی، بدون توجه به دست و پا گیر بودن برخی از موارد آن و تنفر از نوآوری و خلاقیت و ابداع به بهانه حفظ سنن، راه پیشرفت را بر ما خواهد بست.
رسول جعفریان؛ روزنامه مردمسالاری