خود واقعی در روانشناسی چیست؟
از دوران کودکی پدر و مادرها تورم را پرورش میدهند که هر که میخواهی باش اما خود واقعی نباش و این ریشه در تربیت و پرورش گذشتگان ما دارد. پدران و مادرانی که دوست داشته و دارند فرزندانی پرورش دهند که باب میل آنها رفتار کرده و هیچ گاه به اَوامر آنها نه نگویند و اینگونه میشود که حقیقت وجودی خود را نفی کرده و نادیده گرفته و یک نقاب دروغین به چهره میزنند؛ و در بسیاری از مسائل نیز مجبور خواهند شد برای اینکه خیال مخاطب را راحت کنند به دروغ قول انجام کاری داده در حالی که دلشان نمیخواهد و بعد از مدتی از انجام آن کار سر باز میزنند. فراستی چه میشد اگر چیزی به میل ما نبوده و نیست حقیقت را گفته و نه، گفتن برایمان آسان میشد؟ با ذکر مثالی این مسئله راروشن خواهم کرد؛ حتماً برای شما نیز اتفاق افتاده که در دوران مدرسه یا دانشگاه از همکلاسی خود سوال کرده باشید که آیا برای امتحان آمادگی دارد یا نه؟ یا چقدر برای آن وقت گذاشته است؟ و پاسخی که دریافت کرده باشید این بوده باشد: نه، درس مورد نظر را نخوانده و دلیلش را آمدن مهمان یا گرفتاری دیگری عنوان کرده باشد اما شما پس از آزمون و اعلام نمرات متوجه شده باشید که بالاترین نمره کلاس متعلق به همان دوستتان بوده است.
اینها ریشه در کودکی و تربیت نادرست ما در کودکی دارد که به ما آموختهاند؛ خودت و دیگران را فریب بده -سیاه بازی کن- اما راستش را نگو؛ غافل از اینکه روزی همین کودکان مجبور خواهند شد به پدران و مادرانشان نیز دروغ بگویند. بسیاری از ما انسانها در کلام و سخن گفتن زیبا و دلنشین حرف میزنیم و نقش بازی میکنیم تا به اصطلاح کارمان راه بیفتد در حالی که خود واقعیمان نیستیم.
آنچه که باید در پرورش کودکانمان به آنها آموزش دهیم این است که به آنها بیاموزیم در هر شرایطی “خود واقعیات باش”، این همان احساس ارزشمندی از خود یونیک و منحصر به فردی است که خدای متعال خلق کرده که با صدها انسان دیگر هزاران تفاوت دارد. قرار نیست در عمل همه از ما راضی باشند، قرار نیست همانی بشویم که دیگران دوست دارند، بلکه باید همانی بشویم که خودمان میخواهیم با همه نواقص و اشتباهاتمان. ما باید خود واقعی خودمان باشیم در واقع نسخه اورجینال از خودمان و نه نسخه کپی از دیگران. کپی بودن و زدن نقاب بر چهره، همان خودفریبی است که متاسفانه در جامعه ما رواج دارد و اصرار میورزد که هر کسی باش اما خودت نباش. در یک چنین جامعهای که همه کپی یکدیگرند و دیگر کسی شبیه خودش نیست صداقت جایگاهی نداشته و ما را تبدیل به انسانهای رنگارنگ میکند که در عین رنگارنگی و چشمنوازی اما همه نسخه کپی شده از هم هستیم و الگوی ما نیز همانهایی شدهاند که شاختر، غیرشاخصتر و غیر طبیعیتر اما مردمپسندتر هستند.
در روانشناسی به انسانهایی که درگیر زندگی روزمره و مشکلات و مسائل زندگی شدهاند و به افسردگی و ناامیدی و به وخستگی رو آوردهاند گفته میشود که خود واقعی شان بشوند؛ همانی که دلشان میخواسته اما جبر زمانه و جبر اطرافیان اختیار از دستشان ربوده؛ به آنها توصیه میشود که خودشان باشند خود خودشان بدون تظاهر، بدون دورنگی و در کمال صداقت به خاطر آرامش خاطر روحشان. اگر همه ما به خود واقعیمان بیندیشیم خواهیم دید که بسیاری از کارها را میخواستیم انجام بدهیم اما ندادیم؛ پس از همین حالا شروع کنیم و در هر جایگاهی که هستیم بیندیشیم آیا از خود واقعیمان راضی هستیم و اگرنه، چه کارهایی دوست داریم در لحظه انجام دهیم همان را به سرانجام برسانیم. خارج از آنچه که قبل از آن برای خود برنامهریزی کرده بودیم این بار نظم زندگی و روال عادی آن را برهم زنیم. اگر به طبیعت نیز نگاه کنیم خواهیم دید که گاهی اوقات هم این طبیعت نیز از روال عادی خود خارج شده و به یک باره میبینیم که در دل تابستان باران سختی میبارد و یا برگها زرد میشوند و یا گلهایی که قرار بود در تابستان بِرویند در دل سرمای زمستان سر از برف بیرون میآورند. طبیعت نیز از این روزمرگی خسته میشود و همین غیرعادی بودن است که به زیباییاش میافزاید. پس خطر کن؛ ریسک پذیر باش و به دنبال رویاهایت برو. حتی اگر میدانی که رسیدن به آن امری غیر ممکن است اما سختی مسیر را به جان بِخَر تا به خود واقعیات ثابت شود که همانی هستی که میخواهی. اگر تظاهر کنی به چیزی که نیستی تنها و تنها به این دلیل که مردم این گونه میپسندند روزی خواهی فهمید که همۀ آن افرادی که به خاطر شخصیت ساختگیات، دورت جمع شدهاند اگر بخواهی روزی به عصر خودت و خود واقعیات برگردی تنهایت میگذارند، چون تو دیگر آنی نیستی که آنها میپسندند، تنهاتر و افسردهتر از گذشته خواهی شد و احساس شکست میکنی و مجبور خواهی شد زندگی را دوباره از صفر شروع کنی.
خود واقعی هر انسانی به او میگوید که باید مانند گُلهای قالی، یکدست، یکرنگ و ثابت باشیم و هیچ گاه ساخته دست دیگری نشویم که اگر اینگونه شود برگشت از این راه سختتر خواهد شد. باید رویاهایمان را هدف قرار داده و آنها را دنبال کنیم تا هیچ گاه احساس پوچی نکنیم اگر جای خالی” تظاهر” را با خودمان پر کنیم، در ابتدا مسیر زندگی شخصی خودمان و بعد به مرور زمان دنیا را تغییر خواهیم داد.
روانشناسان میگویند در مسیر زندگی، خود واقعی بودن هیچگاه بازگشتی در پی نخواهد داشت. اگر خودتان باشید و سعی نکنید یک نفر دیگر و یا آن چیزی باشید که دیگران میپسندند، در واقع به خودتان بگویید که هیچ کس ایدهها، تواناییها و زیباییهای ظاهری و درونی شما را ندارد در حقیقت “خود واقعیتان را در آغوش بکشید” و همانی بشوید که دلتان میخواهد و از خودتان میشناسید، همان بهترین مدل خودتان. در این صورت هیچگاه از زندگی دلسرد و خسته نمیشوید و همیشه در مسیر پیشرفت قدم خواهید گذاشت.
اگر به این باور برسید که تنها یک بار به دنیا آمده و شانس زندگی دارید و این زندگی از دستتان میرود؛ هیچ گاه افسار زندگیتان را به دست دیگری نمیدهید و کنترل زندگیتان را خود به دست خواهید گرفت. پس خودت را دست کم نگیر و این اجازه را هم به دیگران نده که خود واقعیات را کوچک شمارند، به کمتر از حقّت قانع نشو و همیشه به دنبال آن چیزی باش که دلت میخواهد، نه آنچه که دیگران میپسندند. ما باید خود واقعیمان را با همه کمبودها و عیب و نقصهایمان بپذیریم اما هیچگاه از جایگاهی که الان در آن هستیم و از خودمان شناخت داریم راضی نشویم و در جهت بهتر شدن و ایدهآل شدن خودمان گام برداریم و بپذیریم که ممکن است در این راه بارها و بارها شکست بخوریم اما نباید ناامید شده و دست بر داریم و میتوانیم بعد از هر شکست دوباره و دوباره پیروز شویم. پس نباید اجازه دهیم این شکست ما را از حرکت به سمت خود واقعیمان باز دارد، باز هم از خواب بیدار خواهیم شد و دوباره سعی خواهیم کرد به نسخهای بهتر از کسی که دیروز بودیم تبدیل شویم. شما نیز در مسیر خود واقعی شدن، باید اصول زیر را در نظر بگیرید تا به یک انسان منحصر به فرد و نسخه اورجینال از خودتان تبدیل شوید.
چگونه خود واقعی خود باشیم؟
۱- نقاب دروغین به چهره نزنید:
هیچگاه سعی نکنید طبق خواسته دیگران عمل کنید همیشه آن چیزی را که دلتان میخواهد به دست آورده و همانی بشوید که خودتان میخواهید نه نسخه کپی شده از روی دیگران؛ نه آن چیزی که جامعه و دنیای امروزی درفضای مجازی میپسندد.
۲- از مقایسه خود با دیگران دست بردارید:
از مقایسه کردن خود با دیگران دست بردارید، مقایسه کردن لذت را میکُشد. تنها فردی که باید از او بهتر باشید کسی است که دیروز بودهاید نه دیگران با سلایق و باورها و ایدههای خودشان. آنها خودشان بوده و در نقطه دیگری و شما خود واقعیتان باشید در کنارشان و این تفاوتهاست که شما را به انسانی راضی از زندگی مبدل میکند.
۳- به خودتان اعتماد کنید:
خدای متعال آن روزی که شما را آفرید تمام تواناییها و استعدادها را در حد طبیعی در وجودتان نهاده و به شما اعتماد کرد و شما را بر روی زمین قرار داد. اگر شما نیز به خودتان و تواناییهای تان اعتماد کنید و بدانید که بعد از هر شکستی توانایی برخاستن را دارید خواهید توانست بر مسائل و مشکلات زندگی فائق آمده و در مسیر رشد این تواناییها قدم بردارید.
۴- اولویتهایتان را مشخص کنید:
بیست سال دیگر واقعاً مهم نیست که امروز چه کفشی پوشیده یا موهایتان چه مدلی بوده یا مارک شلوارتان چه بوده است؛ چیزی که مهم است این است که چه کارهایی کردهاید؟ و داشتههایتان چیست؟ چه چیزهایی یاد گرفتهاید؟ و از دانش خود چه استفادههایی کردهاید؟ برای خود لیستی از اولویتهای زندگیتان تهیه کنید و مطابق با آن رو به جلو حرکت کنید.
۵- مسئولیت کامل کارهایتان را خودتان به گردن بگیرید:
خودتان آینده زیبایی برای خود بسازید، اگر واقعا دوست دارید در زندگیتان به چیزهای خوبی برسید و از اتفاقات زندگیتان شادمان شوید و به خود ببالید، نمیتوانید یک گوشه بنشینید و تنها آرزوی داشتن آینده ایدهآل را داشته باشید. در این مسیر قطعاً دچار اشتباهاتی خواهید شد از این اشتباهات درس بگیرید و مسئولیت آنها را به گردن دیگری نیندازید و خود مسئولیت خطاها را پذیرا باشید.
۶- برای خود واقعیتان ارزش قائل شوید:
زمانی که دیگران با شما طوری برخورد میکنند که انگار شما یکی از چندین و چند انتخاب آنها هستید شما نیز خود را از انتخابها و گزینههایشان بیرون آورید و به آنها نشان دهید که برایتان مهم نیست که در لیست آنها حضور داشته باشید یا از طرف آنها انتخاب شوید؛ زیرا به خود واقعیتان اطمینان دارید و برای خود ارزش قائل هستید.
۷- بهترین رویکرد را انتخاب کنید:
نگرشی مثبت از خودتان داشته باشید و بعد از اعتماد به خود واقعیتان و تواناییهای بالقوهتان؛ بهترین رویکرد را انتخاب کنید، آن چیزی که دلتان میخواهد قطعاً بهترین گزینه برای مسیر زندگیتان خواهد بود. از خاطر نبرید که همیشه در جهت پیشرفت تواناییها و استعدادهای واقعیتان تلاش کنید. در انتخابهایتان بعضی موارد واقعاً ارزش کمتری دارند اگر به تصویر بزرگ زندگی نگاه کنید خواهید دید که به طورمثال نوع ماشینی که سوار میشوید و این که خانهتان در بهترین مکان جغرافیایی باشد واقعاً چقدر اهمیت دارد؟ شاد کردن دل انسان ناتوان دیگر چه طور؟ قطعاً شادی اول به خودتان خواهد رسید و بعد به دیگری تعلق میگیرد این حس خوب را در کمال خودخواهی از آن خود کنید و لذت ببرید.
۸- برای خودتان بایستید:
شما به دنیا آمدهاید که واقعی باشید نه ایدهآل؛ ایده آل بودن در مرحله بعدی قرار میگیرد؛ اگر خود واقعی خودتان باشید نه چیزی که کس دیگری میخواهد و برای خودتان و پای افکار و احساساتتان بایستید به ایدهآل هم بدل میشوید؛ به چشمان طرف مقابلتان نگاه کنید و بگویید من از کسی که هستم راضیام، در مورد من قضاوت نکن و تا زمانی که با من وارد چالش نشدهای ارزشم را پایین نیاور و تا زمانی که با من صحبت نکردهای در موردم قضاوت نکن..
۹- در روابطتان صادق باشید:
اگر واقعاً از بودن در کنار دیگران شاد نیستید و احساس خوبی ندارید از رابطهتان بگذرید تا خیانت نکنید. وقتی واقعا عاشق باشید وفادار بودن اصلا سخت نیست بلکه توأم با لذت است.
۱۰- همانی باشید که برای تبدیل شدن به آن به دنیا آمدهاید:
نگذارید به آخر زندگیتان برسید و بفهمید که فقط طول زندگی را زندگی کردهاید، بلکه باید عرض زندگی را هم زندگی کنید؛ شما به عنوان یک انسان مشتاق به دنیا آمده و این اشتیاق به کشف حقیقت وجودیتان و دنیای اطرافتان میکند. از قلبتان پیروی کنید و مغزتان را همیشه همراه خود داشته باشید. با خودتان راحت باشید، حتی اگر دیگران هم شما را نپذیرند شما در نهایت از خود واقعی راضی خواهید بود.
منبع: Real self
مطالب مرتبط:
تعریف کودک در روانشناسی