تاریخچه ازدواج در ایران باستان

درایران باستان زناشویی کاری نیکو و پسندیده بود و خودداری از آن و زندگی تجرد ناپسند و درخور نکوهش بود و گناه بزرگی به شمار می رفت.در بسیاری از قسمت های اوستا به “بهدینان” سفارش شده که از بی عفتی ، زنا و کارهای زشت بپرهیزند و همواره درهرحال کوشش نمایند که گامی برخلاف عفت و پاکدامنی و پاکی بر ندارند.

هر فرد زرتشی موظف است که چون به حد بلوغ رسید برای خود همسری برگزیند و زندگی خوش خانوادگی را تحت لوای مهر و محبت و یگانگی و یکرنگی با او آغاز نماید و در عین حال افرادی به طرفداران دین راستی و قوای “سپتا مینو” یعنی سرچشمه نیکی بیفزایند تا بوسیله گسترش فروزه های آشویی و پاکی و راستی و دوستی، شکریان “انگر مینو” یعنی پلیدی و اهریمن را منکوب و آخر هدف “فردسینا” یعنی پرستنده خدا را که ریشه کن کردن و از بـین بردن ناپاکی و پلیدی و بدی از دنیاست عملی سازند. در ایران باسـتان مرد زن دار بر مرد بی زن و مردی که دارای اولاد بود بر مرد بدون فرزند برتری داشت، یک دختر جوان اگر پس از رسیدن به حد بلوغ بدون شوهر و فرزند می ماند روحاً پژمرده و ناشاد بود و از درگاه اهورامزدا درخواست می داشت که شوهری جوان و زیبا و تندرست و خوش اخلاق و دانشمند نصیب او گرداند.

سن بلوغ در ایران باستان پانزده سال بود. دختران جوان می توانستند پس از رسیدن به پانزده سالگی به خانه شوهر بروند. در کتاب “ویدورات” نوشته شده “آن باید خواهر یا دختر خود را پس از رسیدن به ۱۵ سالگی با گوشواره در گوش به یک مرد پارسانه زن بدهد.”

در آیین زرتشت تعـدد زوجات روا نیست و به گرفتن یک زن اکتفا شده و همان گونه که یک زن نمی تواند در آن واحد چند شوهر داشته باشد برای مرد نیز گرفتن چند زن روا نیست مگر اینکه مرگ یا علتی دیگر زنش را از او جدا کرده و عملاً و مشـــروعاً بدون زن باشد.

پیوند زناشویی در عهد ایران باستان بنا به حالت و وضع شوهر به شرح زیر نامیده می شود:

۱- پادشاه زن:
همسر گزینی در دوران سامانی “پادشاه زن بود” هر مردی می توانست یک پادشاه زن داشته باشد که از حیث مقام و رتبه مقام اول داشت. این پادشاه زن دختری بود که با رضایت خانواده به عنوان بانوی خانه به همسری می رفت. هر پادشاه زن خانه ای مجزا داشت و اولین زن یک مرد محسوب می شد.

۲- چاکر زن:
نوع دیگر همسر “چکر زن” و یا “چاکر زن” بود که هر گاه زن اول نازا، معلول و یا از نظراخلاقی ناسازگار و ناموافق بود مرد می توانست همـسر دومی اختیار کند. چاکر زن مقام دوم را داشت و در حقیقت چاکر و فرمانبردار زن اول که پادشاه زن بود می شد. این چاکر زن بستگی به توان و زور و زر مرد ،و درحقیقت بستگی به مقام و رتبه او در هرم طبقاتی جای داشت.

۳- ایوک زن:
نوع سوم معروف به “ایوک” یا در بعضی کتب “ایوان زن” بود که هر گاه پدری دارای فرزند پسر نمی شد ناگزیر دختر خود را به عقد کسی در می آورد، بدین نیت که برای او پسر آورد و از دختر خویش صاحب فرزند پسر می شد و آن فـرزند، پسرخود و نه فرزند دختر به شمار می آمد تا بدین ترتیب خانواده او مستدام بماند ولی این صاحب پسر شدن به معنی نزدیکی جنسی با دختر خود نبود بلکه بنا به استـعاری هنجار طبقاتی چنین نظمی به کار برده می شد.

۴- ستر زن:
چهارمین نوع همسر “ستر زن” بود هر گاه مرد جوانی بی آنکه ازدواج کرده باشد برای اینکه روح او معذب نباشد در غیاب او برایش مراسم ازدواج تشکیل می دادند. بدین شکل که خواهر او را به دیگری منتها با نام و عنوان برادرش به ازدواج در می آوردند سپس خواهـر شخص متوفی را به نام او می دادند و فرزند او به شمارمی آوردند. بنابراین ازدواج خواهر و برادر و پدر و خواهر ریشـه این چنین داشتند.
در دوران ساسانی گونه ای از روابط اشتراکی جنسی موجود بود که طبیعی و شرعی تلقی می گردید. بسیاری گمان می کردند که برای نخـستین بار مسئله اشـتراک زنان را “مزدک” مطرح نمود. در صورتی که نه تنها مزدک این مسئله را مطرح نکرد بلکه درحقیقت به گونه ای به اعتراض نسبت به این مرام اجتماعی دست می زند اما به هر ترتیب این مرام در دوران ساسانی بسیار عادی و مشروع بود که شیوه ازدواج استقراضی نمونه ای ازاین نوع روابط جنسی می باشد.

۵- خودسر زن:
“خود سر زن” نوع دیگر ازدواج در دوران باستانی بود اگر دختر بدون موافقت والدین خود شوهری برای خود برمی گزید موبدان حق داشتن مراسم زناشویی را بجا می آورند. درچنین مواردی چون والدین از این ازدواج ناراضی بودند ازخواسته و هستی آنان چیزی به آن دختر تعلق نمی گرفت و اگر موافقت ایشان را جلب می کرد به رتبه پادشاه زنی می رسید و از ارث والدین نیز استفاده می کرد.

امتیاز دهید: post
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.