راز فاش نشده نامههای عاشقانه به فروغ الدوله ملکه ایران
نامههای«فروغ الدوله» ملکه قجری
«این کتانها هم از برای بچه خوب نیست، سفید است. بخورش هم بد است. از آن کتان… از برای آقا بردارید. اما ذرعی شش هزار گران است، ارزانتر بکند. از این رقم کتان که نمونه دادم توپش را بگویید بیاورند، هرقدر که خواستیم برمیداریم، باقیاش را پس میدهیم. آن کتانهایی را که آقا علیاکبر آورده بود کتان رنگه، از آنها بگویید جور به جور بیاورند، از برای بچهها میخواهم. آن شالی را که من دیدم خودتان هم ببینید. هرگز چهل تومان نمیارزد، منتهی سی تومان. اگر سی تومان داد همان را بدهید بیاورند. اگر نمیدهد یک شال دیگر که قیمتش سی تومان باشد نه اینکه بیست تومان باشد بگویید سی تومان، همین امروز بدهید بیاورند که حکیم آمد، بدهم به حکیم. یک توپ هم ململ بگویید بیاورند. کتانها هم که خواستم همین امروز بگویید بیاورند». ملکه ایران در نامههایی که به پیشکارش حاجیخان مینوشته است ریز به ریز جزئیاتی که باید آن را پیگیری میکرد نوشته و از او میخواسته دقیق تمام آنها را انجام دهد.
نامهها نشانهای از مدیر بودن!
با خواندن نامههای این زن میتوان پی به مدیر بودن و توانایی آن برد. با اینکه او دختر شاه بوده است و در دربار با هزار کنیز و خدمتکار روزگار میگذرانده، بعد از ازدواج با ظهیرالدوله، خود مدیریت زندگیاش را برعهده گرفته است. آنطور که مشخص است او مدیریت کامل امور منزل و حتی بعضی از کارهای مربوط به همسرش را هم با همراهی پیشکارش برعهده داشته است.
ورق زدن تاریخ زنان بدون بدبینی
آنچه در تاریخ از دنیای زنان نوشته شده است، بیشتر مربوط به ناتوانی و ضعیف بودن و نالایق بودن آنها است. در صورتی که اگر با حوصله بیشتر و به دور از هر قضاوت و بدبینی اسناد و حتی آثار تاریخی را ورق بزنیم زنانی را مییابیم که با اراده و لیاقت و توان، مسئولیتهای سخت و بزرگی را برعهده داشتهاند از مسئولیتهای درون منزل که در آن روزگار اندرونی معنی داشت تا جامعه بیرون از آن دیوارهای بلند.
شرایط مناسب برای دختران دربار!
فروغالدوله در دربار زمانی که پیش پدر بود و بعد از آن هنرهای زیادی آموخت از نقاشی گرفته تا شعر گفتن که تخلصی هم برای خود داشته است. البته شرایط او نسبت به دیگر زنان آن روزگار بهگونهای بوده است که امکانات چنین رشدی را برای او و حتی خواهرش و تعدادی از زنان و دختران شاه قاجار فراهم میکرده است. اما آنچه قابل تأمل است کمتر نوشتن و گفتن حتی از این زنانی است که فرصت توانمند شدن را داشتند.
سرودن شعر تا نقاشی و مجسمهسازی
اگر نامههای این زن در میان اسناد تاریخی باقی نمیماند، فروغالدوله هم دیده نمیشد و مثل بسیاری دیگر از زنان در تاریخ گم میشد. ایرج افشار گردآورنده نامههای این بانو در مقدمه کتاب آورده است: «فروغالدوله هنرمند بود. شعر میسرود. چند نمونه از اشعارش را معیرالممالک نقل کرده است (درکتاب رجال عصر ناصری، نوشته دوستعلی معیرالممالک)..». همچنین فروغالدوله، فرصت آموختن هنرهایی چون نقاشی و مجسمهسازی هم کنار شاعری داشته است.
نامههای عاشقانه به فروغالدوله
در قسمتی دیگر از مقدمه این کتاب، به زیبایی تومان آغا هم اشاره شده که انگار دردسرهایی را هم برای او بههمراه داشته است: «فروغالدوله ظاهراً به مناسبت زیبایی مورد توجه میبود. از جمله اعتمادالسلطنه در تاریخ ۲۰ صفر ۱۳۰۷ نوشته است:«تفصیلی امروز شنیدم که سلیمان میرزای شعاعالدوله به فروغالدوله دختر شاه که زن ظهیرالدوله است کاغذ معاشقه مینویسد. فروغالدوله هم بهجهت (برای) نایبالسلطنه میفرستد. نایبالسلطنه هم شعاعالدوله را خواسته به او تغیر (تذکر) میکند. شعاعالدوله جمعی شهود میگذارند (شاهد میآورد) که این کاغذ تدلیس (به دروغ به من نسبت داده شده) است».اینکه این ماجرا و فرستادن نامههای عاشقانه برای تومان آغا چقدر واقعیت داشته است خود بررسی دقیقی میخواهد.
رفتن به شاه عبدالعظیم با بزک!
جالب است بدانیم بهنظر ایرج افشار ظاهراً فروغالدوله پایبندی چندانی به حفظ عرف و عادات مرسوم نداشته است. اعتمادالسلطنه در کتاب روزنامه خاطراتش اینچنین درباره این زن آورده است: «سهشنبه ۱۲شعبان ۱۳۱۳ شنیدم غره این ماه فروغالدوله بهوضع غریبی به حضرت عبدالعظیم رفته بود. جواهر زده، بزک کرده داخل حرم شده بود. اتفاقاً… السادات آنجا بوده فحش زیادی به او داده بود و مردم تماماً حتی زوار به او لعنت کرده بودند».
شخصیتی متفاوت از دیگر زنان
تومان آغا تفاوتهای بسیاری در مقایسه با دیگر زنان آن روزگار داشته است، چه قبل از ازدواج و چه زمانی که با ظهیرالدوله که خود شخصیت جالبی داشته است، زندگی زناشویی را آغاز میکند. همانطور که اشاره شد از نامههایی که برای پیگیری امور منزل و کارهای شوهر به حاجیخان مینوشته است، میتوان به شخصیت این زن پی برد که چگونه همه چیز را مدیریت کرده و سر و سامان میداده است.
بررسی ریز به ریز حساب و کتابها
بخش زیادی از نامهها مربوط به مسائل مالی است که خود او بهشخصه با دستورهایی که به پیشکارش در نامهها میداده است، نظارت داشته و بسیار هم سخت میگرفته است: «سیاهههای (دستنوشته) مشدی فرجالله را دادم آوردند. همه حق است یا ناحق. شما به عمرتان نسخه دوا را نسخهای هشت هزار و پنج هزار دیدهاید یا شنیدهاید. انتهای نسخه فلوس(داروی گیاهی)، شیر خشت سی شاهی. این چیزی است که همه دنیا میدانند. این…(ناسزا) اینطور مینویسند. صد دفعه کاغذ(نامه) به شما نوشتم…».
من خرج آن روز را قبول ندارم!
در ادامه این نامه فروغالدوله باز از کمکاریها و اشتباهات مشهدی نامی برای پیشکار مینویسد و میخواهد او تمام آن موارد را جدی پیگیری کند و گزارش کاملش را بدهد در غیر اینصورت خرجی برای آنها در نظر نمیگیرد: «… به خود مشهدی پیغام دادم که جوجه کباب روی مقاطعه(قرارداد) کارخانه است، باز در حساب خرج مینویسد. مثل، یک وقتی میگویند صاق(آش ساک) یا آش دیگر بپزند. این را اضافه مینویسد. در صورتی که سر سفره از همه چیز باید دو تا دوتا باشد، یکی میگذارند. باز هر وقت که یک چیز میخواهند اضافه مینویسد. از روی همین نوشته من که قلم زدم باید حساب کنید. روزنامه (گزارش روزانه) را چرا موقوف(متوقف) کردید، دیگر نمیدهید هر روزی که روزنامه نیاید من خرج آن روز را قبول ندارم».
تأکید بر دریافت گزارشهای روز به روز
تومان آغا آنطور که معلوم است به مسائل مالی و اینکه به بهترین صورت انجام گیرد، بسیار حساس بوده و با جدیت پیگیری میکرده است. به گفته ایرج افشار منظم بودن حسابها یکی از مهمترین دقایق زندگی برای فروغالدوله بوده است. در بسیاری از نامهها به این مطلب میپردازد: «…غدغن کنید که روز به روز روزنامه (گزارش) را بدهند اندرون. اگر مال پنج روز شش روز را باز یکدفعه دادند همه روزنامهها را پاره میکنم…» یا در جای دیگر: «حساب بازدید استاد علیاصغر را به منشیباشی بگویید مبهم ننویسد که من حالیام بشود. همه را یکییکی، هر جا را که بازدید کردهاند باید فارسینویسی(یعنی به خط سیاقی نباشد) بشود..».
تذکر به پیشکار برای خرج بیقاعده آقا!
جالب اینجاست که این زن حتی در یک مورد به حاجیخان متذکر شده است که اگر ظهیرالدوله (شوهرش) هم خرج بیقاعده بیمعنی هنگام مسافرت خراسان بکند، در محاسبه قبول نخواهد بود: «…دیگر اگر یک خرج بیقاعده بیمعنی هم آقا توی راه بکند روزی که آمدید من یک دینارش را قبول ندارم و از چشم شما میبینم…». حاجیخان هم با توجه به مسئولیتی که داشت مجبور بود تمام این تذکرات را با جدیت پیگیری کند و گزارش آن را به خانم بدهد.
این وضع زندگی نخواهد شد. نمیدانم چه کنم!
البته برعکس این ماجرا هم بود به این صورت که گاهی حاجیخان خودش نسبت به مخارج زندگی فروغالدوله اظهار رأی کرده و حتی تذکر میداده است و شاید به این تذکرات است که تومان آغا به او در نامهای نوشته است: «…بهحق خدا من زله شدم، در کار خودم درماندم. نمیدانم چه کنم. این وضع زندگی نخواهد شد. نمیدانم چه کنم. این وضع زندگی نخواهد شد. هر چه نگاه میکنم از این بیشتر نمیتوانم ملاحظه کنم. نمیدانم آن کار بیقاعده و خرج بیخودی که من میکنم چه چیزست. پس مردم چطور میکنند بهقدر من هم مواجب و جیره دارند. خرج هم از من بیشتر میکنند. مقروض هم نیستند…».
گله و شکایت از کم بودن مواجب!
زنی که دختر شاه ایران بود و ملقب به ملکه ایران باید هم در خرج کردنهایش احساس راحتی میکرد تا آنکه به او تذکر دهند که در خرج کردن زیادهروی میکند. او در نامههای دیگری هم گله و شکایت از کم بودن مواجب میکند و ناراحت است: «…تا آخر همین، ماهی سیصد و سیتومان از برای همه خرج من بس است. اگر هزار ولخرجی هم بکنم باز بس است…» یا در جای دیگر: «…ماهی پانصد تومان که سالی شش هزار تومان باشد از سرم میآید از پام در میرود به کمال خوبی که یک تومان هم قرض نداشته باشم. معلوم است اگر در سال صد هزار تومان هم داشته باشم با این تفصیل به هیچ جای من نخواهد رسید…».
سفره رنگین خواسته فروغالدوله
ایرج افشار محقق و نویسنده برجسته باز در قسمتی از مقدمه کتاب نامههای فروغالدوله نوشته است: «فروغالدوله دختر شاه است و زن وزیر تشریفات همان پادشاه. بنابراین دلپسندش آن بوده است که سفرهاش رنگین باشد. اما چون سرکیسه خرج بهدست حاجیخان بوده و اوست که آشپزخانه را به مقاطعه (قراردادی) واگذار کرده بوده است گاهی با اعتراض فروغالدوله روبهرو میشده است».
یک کاسه آبگوشت، دو ظرف افشره، چهار بشقاب چلو پلو!
تومان آغا به زبانی تند و از روی ناراحتی در نامهای اینچنین از وضعیت غذا و سفره، خانه خودش به حاجیخان گله میکند: «…روز سر سفره من منحصر شده است به یک کاسه آبگوشت، دو ظرف افشره، چهار بشقاب چلو پلو که اسمش را قاب (؟) گذاشتهاند…» و یا «… این دو سال اسباب سر سفره از روی مقاطعه همه چیزش کم بوده است». خوب دختری که سر سفره شاه پدر در دربار قاجار بزرگ شده بود برایش چنین سفرهای با این غذاها، رنگی نداشته و او را راضی نمیکرده است.
پرداخت قرض در زودترین زمان
با خواندن و مطالعه تمام خطوط نامههای این بانو میتوان شناخت بهتری نسبت به او و تواناییها و باورهایش پیدا کرد. همانطور که قبلاً اشاره شده بود، فروغالدوله از قرض گرفتن و گرو گذاشتن که رسم رایج آن روزگار بود بشدت دوری میکرد و اگر اجبار به قرض کردن پیدا میشد خود را مکلف میدانست که هر چه زودتر آن دین را بپردازد و از زیر بار قرض بیرون آید: «…اینکه میگویم مواجب آقا را حواله به تاجر بدهید و ماهی پنجاه تومان هم از ماهانه خودم میدهم تا طلب تاجر تمام بشود محض آسودگی خودم است و نظم کارم. من میخواهم به کارم نظم بدهم که بدانم چه میکنم…».
ناراحتی از پرداختن قرض با پول دیوان!
و جالبتر از آنکه فروغالدوله که ملقب به ملکه ایران هم بوده است در مواقع قرض داشتن مقید به آن بوده است که حتماً از مال خودش پرداخت دین بشود. در موردی که حاجیخان از مال دیوان (اداره و دفتر کار وزارتخانه در قدیم) را در قبال قرض فروغالدوله داده بوده است مینویسد: «کار دیوان شوخی نیست. یک دفعه آدم از یک چیز بیمعنی بدنام میشود. من هیچ رضا به اینطور خدمتها نیستم که مال دیوان را بگیرید به طلبکار من بدهید. بعد از این هم شما نباید از این کارها بکنید…».
منابع:
۱. ایرج افشار، نامههای فروغالدوله، مشهور به ملکه ایران، تهران، نشرپژوهش فرزان روز، ۱۳۸۳
۲. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه (۱۲۹۲تا ۱۳۱۳ق)، تهران، امیرکبیر
۳. دوستعلی خان معیرالممالک، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، تهران، نشرتاریخ ایران، ۱۳۶۱
۴. ایرج افشار، خاطرات و اسناد ظهیرالدوله، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۶۷
۵. سایت دنیای زنان قاجار
http://www.qajarwomen.org
۶. سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir
۷. سایت قاجاریه یادداشتهایی از فاطمه قاضیها
http://ghaziha.kateban.com
منبع: مجلۀ ایران بانو
بهش نمیخورد اینقدر دانشمند باشه !!